ارزش آفرینی و مفهوم ارزش چیست؟ قبل از بررسی موضوع ارزش و ارزش آفرینی در کسب و کار، لازم است تأکید کنیم که تعریف ارزش در زمینههای استراتژی، بازاریابی، کارآفرینی و مدل کسب و کار با آنچه در گفتگوهای روزمره درباره ارزشهای اخلاقی و سلسله مراتب ارزشها مطرح میشود، تفاوت دارد.
معنی لغوی ارزش چیست؟
واژه «ارزش» (Value) با وجود تنوع کاربردهایش، یک مفهوم پایهای را در خود نهفته دارد و آن «ارزیدن» و «ارزشمند بودن» است. وقتی میگوییم «صداقت برای من یک ارزش است»، منظور این است که «این موضوع برای من به اندازهای مهم است که حاضر هستم چیزهای دیگری را برای حفظ آن از دست بدهم».
در اقتصاد نیز وقتی میگوییم «ارزش این کالا یک میلیون تومان است»، به این معناست که «میارزد برای به دست آوردن آن، یک میلیون تومان هزینه کنید». اما این مفهوم ارزیدن و ارزش داشتن به سادگی نیست و شامل جزئیات و ظرافتهای زیادی است که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت.
تعریف ارزش اخلاقی (Moral/Ethical Values)
ارزشهای اخلاقی اصول و قوانینی هستند که مبنای تصمیمگیریهای ما را شکل میدهند. زمانی که در وضعیتی قرار میگیریم که باید از میان چند گزینه یکی را انتخاب کنیم، ابتدا گزینههایی که با ارزشهای ما سازگار نیستند را کنار میگذاریم و سپس بهترین گزینه را از میان آنچه باقی مانده انتخاب میکنیم.
البته همیشه تصمیمگیریها به این سادگی نیستند. برای بسیاری از ما پیش آمده که هر یک از گزینههای موجود به نوعی با یکی از ارزشهای ما در تضاد است. در این مواقع، ناچاریم ارزشهای خود را با یکدیگر مقایسه کنیم و گزینهای را انتخاب کنیم که کمترین آسیب را به ارزشهایمان وارد کند. به عنوان مثال:
- آیا صداقت ارزش مهمتری است یا حفظ امنیت خانواده؟
- آیا امنیت شغلی مهمتر است یا دوری از افراد فاسد؟
- آیا ماندن در کشور مهمتر است یا زندگی با ابهام کمتر؟
بسیاری از افراد ارزشها را موضوعی فردی میدانند. اما اگر تفکر سیستمی را به درستی بیاموزید، متوجه خواهید شد که بسیاری از ارزشهای اخلاقی که ما به عنوان فضیلتهای اخلاقی میشناسیم، به بقاء و دوام جامعه کمک میکنند.
از آنجا که در درس سلسله مراتب ارزشها به این موضوع پرداختهایم، در اینجا به اختصار از آن عبور میکنیم و به خاطر میسپاریم که ارزش اخلاقی با ارزش اقتصادی و استراتژیک تفاوت دارد و این مفاهیم تنها در واژه با یکدیگر مشترک هستند.
ارزش به کارگیری یا کارآمدی (Use Value)
ارزش بهکارگیری یکی دیگر از انواع ارزش است که همه ما در گفتگوهای روزمره به کار میبریم. سوال کلیدی این است که یک محصول چقدر برای شما مفید است و چه کاربردی دارد. واضح است که این نوع ارزش تا حد زیادی ذهنی و نسبی است و هر فرد ارزیابی متفاوتی از آن دارد. به عنوان مثال، ممکن است کسی کیف یا کفش خود را از یک برند گرانقیمت خریداری کند و معتقد باشد که برای او ارزشمند است.
این ارزشمند بودن میتواند به دلیل لذتی باشد که از داشتن آن محصول میبرد، کیفیت و طراحی خاص آن، یا حتی به منظور فخر فروشی به همکارانش. در هر صورت، همه این موارد از جنس ارزش بهکارگیری یا Use Value هستند. این نوع ارزش با قیمت بیارتباط نیست، اما الزاماً تحت تأثیر آن قرار نمیگیرد.
ارزش مبادلهای (Exchange Value)
ارزش مبادلهای همان چیزی است که معمولاً به عنوان قیمت شناخته میشود. وقتی برای یک محصول مبلغ مشخصی پرداخت میکنیم یا آن را با محصول دیگری مبادله میکنیم، ارزش مبادلهای آن مشخص میشود. این ارزش تنها تابع ارزش بهکارگیری نیست، بلکه عوامل رقابتی بازار نیز بر آن تأثیر میگذارند. به عنوان مثال، افزایش عرضه یا کاهش تقاضا میتواند بر ارزش مبادلهای بسیاری از محصولات تأثیر بگذارد.
ارزش استراتژیک (Strategic Value)
ارزش استراتژیک موضوعی است که معمولاً باعث اختلاف نظر میان استراتژیستها و حسابداران میشود. هر چیزی که ارزش مبادلهای و قیمت بالایی دارد، الزاماً ارزش استراتژیک بالایی ندارد. فرض کنید یک شرکت پنج محصول مختلف تولید میکند که چهار مورد از آنها دارای ریشه مشترک هستند و یکی کاملاً مستقل از آنهاست.
ممکن است حاشیه سود این محصول پنجم از چهار محصول دیگر بالاتر باشد، و واحد حسابداری آن را مطلوب بداند. اما مدیری که به توسعه کسب و کار توجه دارد، ممکن است تصمیم بگیرد محصول پنجم را متوقف کرده و بر روی توسعه بازار چهار محصول دیگر تمرکز کند. این تمرکز ممکن است در صورتهای مالی به وضوح منعکس نشود و در کوتاهمدت به سود تبدیل نشود.
بنابراین، حذف این محصول ممکن است بخشی از سود شرکت را از بین ببرد، اما همزمان ارزش استراتژیک ایجاد کند. در درسهای آینده، با مفهوم مزیت رقابتی پایدار آشنا خواهیم شد و خواهیم دید که «هر منبع و دارایی الزاماً ارزش استراتژیک ندارد و ممکن است نداشتن یا کنار گذاشتن آن، مفیدتر از حفظش باشد».
ارزش افزوده (Added Value)
ما به قدری اصطلاح مالیات بر ارزش افزوده (VAT) را شنیدهایم که بار معنایی ارزش افزوده نیز برای ما تغییر کرده و بسیاری از ما با شنیدن این اصطلاح، به یاد پرداخت مالیات به دولت میافتیم. در حالی که ارزش افزوده و ایجاد آن یک مفهوم اقتصادی از جنس خلق کردن است و مانند بسیاری از فعالیتهای اقتصادی دیگر، در کشورهای مختلف مالیاتهایی نیز برای آن وضع میشود.
فهم تعریف ارزش افزوده با بررسی یک مثال سادهتر خواهد بود:
فرض کنید فردی با ۱۰,۰۰۰ تومان آرد، ۱۰۰ تومان گاز و ۷۰ تومان هزینه سربار (اجاره و دستمزد و …) کیکی پخته که اکنون به قیمت ۱۰,۱۷۰ تومان فروخته میشود.
این فرد کارآفرین است، اما ارزش افزودهای ایجاد نکرده است. او یک کسب و کار با تعدادی موقعیت شغلی ایجاد کرده و محصولی خلق کرده که برای دیگران «ارزش مبادلهای» دارد و آنها حاضرند در ازای پرداخت مبلغ مشخصی، کیک را خریداری کنند. اما ارزش افزوده زمانی معنا پیدا میکند که چیزی بر ارزش مواد اولیه و هزینههای دیگر تولید افزوده شود.
اگر او بتواند با همان مواد اولیه و هزینه، کیکی تولید کند که ۱۵,۱۷۰ تومان فروخته شود، توانسته ۵,۰۰۰ تومان ارزش افزوده ایجاد کند. توجه داشته باشید که اپل و رقبای آن در بازار نیز ارزش افزوده ایجاد کردهاند، زیرا اگر چنین نبود، کسب و کار آنها دوام نمیآورد. بحث ما در اینجا به مقایسه حجم ارزش افزوده ایجاد شده اشاره دارد.
توضیح مفهوم خلق ارزش در ادبیات مدیریت و کسب و کار
ما مشاهده کردیم که ارزش افزوده از دید اقتصاددانها به تفاوت قیمت فروش و بهای عوامل تولید وابسته است. این نگرش را میتوان ارزش افزوده از دید عرضهکننده نامید. اما هنگامی که در مدیریت و کسب و کار از خلق ارزش صحبت میکنیم، منظورمان الزاماً ارزش افزوده از دید عرضهکننده نیست، بلکه بیشتر به ارزش افزوده از دید مشتری یا خریدار توجه داریم.
تعریف ارزش افزوده از دید مشتری
خریدار برای محصول شما یک Use Value در نظر میگیرد و آن را به ریال تبدیل میکند و با خود میگوید: «اگر این محصول X ریال باشد، برای من میارزد». اقتصاددانها برای شفافتر شدن این تعریف میگویند که فرض کنید تنها یک عرضهکننده وجود دارد و رقابتی در کار نیست. در این حالت، به این قیمت ذهنی مشتری، سقف ارزش پولی یا Total Monetary Value (TMV) گفته میشود.
مشتری هرگز بیشتر از این مبلغ را پرداخت نمیکند، زیرا هیچکس چیزی را که ارزشمندتر است نمیدهد تا چیزی که کمارزشتر است را بگیرد. بنابراین، مشتری محصول شما را یا دقیقاً با قیمت TMV یا کمتر از آن میخرد. هرچه شما محصولتان را کمتر از قیمتی که مشتری فکر میکند برایش میارزد به او بفروشید، ارزش افزوده بیشتری ایجاد کردهاید (اقتصاددانها این نوع ارزش افزوده را Consumer Surplus مینامند).
ارزش استفاده یا Use Value برای محصولات الف و ج یکسان است؛ بنابراین مشتری با خرید محصول الف که قیمت کمتری دارد، ارزش افزوده بیشتری دریافت میکند. همین موضوع در مورد محصولات ب و د نیز صادق است (ارزش افزوده ب بیشتر از د است). از سوی دیگر، محصولات الف و ب و همچنین محصولات ج و د که به نظر میرسد با قیمتهای برابر فروخته میشوند، در ذهن مشتری سقف ارزش متفاوتی دارند. بنابراین ارزش افزوده آنها نیز متفاوت خواهد بود. هر کسب در آمدی به معنای ایجاد ارزش نیست.
نکته نهایی در مورد ارزش آفرینی و مفهوم ارزش
نکته پایانی که در این درس به اختصار به آن میپردازیم و در آینده آن را بسط خواهیم داد این است که «هر روش کسب درآمدی الزاماً به معنای ارزش آفرینی نیست». اینکه کسی به هر روش ممکن، پولی را از یک شخص حقیقی یا حقوقی دریافت کند و بگوید: «اگر کارم ارزش نداشت، به من پول نمیدادند»، نمیتواند به معنای ارزشآفرینی باشد. اجازه دهید یک مثال ساده را در این زمینه مرور کنیم:
به یکی از دوستان خود که ارتباطات دولتی و خصوصی زیادی دارد فکر کنید. او ممکن است به این نتیجه برسد که میتواند با دلالی و وصل کردن افراد به یکدیگر و گرفتن پروژه از یک سازمان برای یک شرکت و استخدام فردی در آن شرکت، درآمد خوبی کسب کند. همچنین واضح است که با دریافت امتیازهای مختلف (خواه به صورت هدیه غیرنقدی، پاداشهای نقدی، کمیسیون و یا رشوه) میتواند درآمد بالایی داشته باشد. چنین افرادی در زنجیره روابط یک حلقه زائد محسوب میشوند و باید دائماً مراقب باشند که خریدار، فروشنده، نماینده بانک یا آشنای آنها در یک سازمان، آنها را دور نزنند و در معاملات بعدی حذف نکنند.
در پایان، با توجه به بحث درباره انواع ارزش، اکنون که با جوانب مختلف آن آشنا شدهاید، مناسب است که مفهوم ارزش آفرینی را به صورت مختصر در یک جمله بیان کنیم: ارزش آفرینی یعنی: تأمین نیازهای مشتریان در سطح بهتری با هزینهای که قبلاً پرداخت میکردهاند، یا تأمین همان نیاز با هزینه کمتر.
بودجه بندی شرکت ها با رویکرد بودجه بندی مبتنی بر برنامه ریزی استراتژیک
دیدگاه های اخیر