توسعه پایدار چیست؟ برنامهی توسعهی سازمان ملل متحد (UNDP) از اجلاس ریو دو ژانیرو در سال ۲۰۱۲ تا سال ۲۰۱۵ کوشید مجموعهای از اهداف توسعه پایدار را تعریف کند و بگوید که چه شاخصهایی باید در این زمینه مورد توجه قرار گیرند (برای تعیین مقدار هدف در هر شاخص، افق پانزدهساله، یعنی سال ۲۰۳۰ درنظر گرفته شد). این سازمان طی سالهای اخیر، گزارشی را به شکل سالانه منتشر کرده و وضعیت کشورها را از نظر حرکت در مسیر اهداف توسعه پایدار گزارش میدهد
توسعه پایدار از جمله اصطلاحات زیبایی است که زیاد در مورد آن میشنویم، اما اتفاقنظر چندانی دربارهی مفهوم آن وجود ندارد. واقعاً برای تجربهی «توسعه پایدار» چه باید کرد؟ چه اهدافی باید مورد توجه قرار بگیرند؟ چه بایدها و نبایدهایی را لازم است در برنامهریزیها و سیاستگذاریهای خود لحاظ کنیم؟
در مبحث سیستم های کنترل مدیریت بارها از اهمیت شاخص و تقسیم بندی شاخصها سخن گفته شده است که اگر نتوانیم یک مفهوم را به شکل دقیق تعریف کرده و شاخصهای اندازهگیری آن را مشخص کنیم، در مدیریت آن نیز چندان موفق نخواهیم بود. با توجه به این نکته، چه فاکتورهایی را میتوان به عنوان شاخصهای توسعه پایدار تعریف کرد؟ آیا فرد یا سازمانی اهداف توسعه پایدار را مشخص کرده و آنها را به صورت کمّی تعیین کرده است؟
در ادامه به بررسی هفده شاخص اصلی در سنجش توسعه پایدار میپردازیم. در پایان اشاره خواهیم کرد که تعریف این شاخصها، منتقدانی هم داشته و این هفده شاخص الزاماً مورد قبول همهی اندیشمندان و متفکران جهان نیست.
سه رکن اصلی توسعه پایدار، ابعاد اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی
توسعه پایدار به عنوان یک رویکرد جامع، بر سه رکن اصلی یعنی ابعاد اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی تأکید دارد که هر یک به نوبه خود نقش حیاتی در دستیابی به یک آینده پایدار ایفا میکنند. بعد اقتصادی به بهینهسازی منابع و ایجاد رشد اقتصادی پایدار اشاره دارد که باید با حفظ تعادل در مصرف منابع طبیعی همراه باشد.
در عین حال، بعد اجتماعی بر اهمیت عدالت اجتماعی، مشارکت جوامع محلی و ارتقاء کیفیت زندگی تاکید دارد، بهطوریکه همه افراد جامعه بتوانند از مزایای توسعه بهرهمند شوند. نهایتاً، بعد زیستمحیطی به حفاظت از اکوسیستمها و تنوع زیستی، و کاهش آلودگی و تغییرات اقلیمی میپردازد.
این سه بعد به صورت همزمان و متوازن باید مدیریت شوند تا توسعهای پایدار و عادلانه تحقق یابد. با توجه به چالشهای جهانی امروزی، توجه به این سه رکن به عنوان کلید موفقیت در دستیابی به توسعه پایدار و حفظ منابع برای نسلهای آینده ضروری است.
هفده شاخص اصلی در سنجش توسعه پایدار
-
معیار اول | پایان دادن به فقر
- فقر واژهی گستردهای است و اگر آن را تعریف نکنیم، هر کس برداشت خودش را در نظر خواهد گرفت.
- در برنامهی توسعهی پایدار، فقر را بر اساس دو معیار میسنجند:
- یک معیار سهلگیرانه: چند درصد از مردم یک کشور، درآمد روزانهای کمتر از یک دلار و نود سنت (۱٫۹۰$) دارند؟
- یک معیار سختگیرانه: چند درصد از مردم کشور، درآمد روزانهی کمتر از سه دلار و بیست سنت (۳٫۲۰$) دارند؟
- توصیهی برنامهی توسعهی پایدار سازمان ملل متحد این است که در سال ۲۰۳۰ این عدد باید به صفر برسد
-
معیار دوم | پایان دادن به گرسنگی
برای سنجش گرسنگی از معیارهای متعددی استفاده میشود. از جملهی این معیارها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
چند درصد از جمعیت، گرفتار سوءتغذیه هستند؟ چند درصد از کودکان زیر پنج سال، به نسبت سن خود رشد قد کافی نداشتهاند؟ (بر اساس دو برابر انحرافمعیار از میانگین قد کودکان همان جامعه سنجیده میشود) چند درصد از کودکان زیر پنج سال، به نسبت سن خود رشد وزن کافی نداشتهاند؟ (بر اساس دو برابر انحراف معیار از میانگین وزن کودکان همان جامعه سنجیده میشود) چند درصد از افراد بالغ در جامعه گرفتار چاقی هستند؟ ( کسانی که BMI آنها از ۳۰ بیشتر است )
البته همهی معیارهای این بخش، مستقیماً به گرسنگی مربوط نیستند. مثلاً مدیریت پایدار نیتروژن (Sustainable Nitrogen Management) هم زیر همین شاخص سنجیده میشود.
میدانیم که نیتروژنهایی که منشاء آنها فعالیت انسانی است (اصطلاحاً میگویند آنتروپومورفیک هستند) میتوانند برای طبیعت مضر باشند و آب و هوا را آلوده کرده و به تنوع زیستی و نیز لایهی اوزون آسیب بزنند و در نهایت به گرمایش زمین هم کمک کنند. به همین خاطر از کشورهای دنیا انتظار میرود که در زمینهی تولید ترکیبات نیتروژن مسئولانه عمل کنند و مراقب حجم تولید ترکیبات نیتروژن باشند.
-
معیار سوم | زندگی همراه با سلامت و بهزیستی
در اینجا هم شاخصهای متنوعی اندازهگیری شده و سنجیده میشوند . از جملهی این شاخصها میتوان به نرخ مرگو میر مادران در هنگام تولد ، نرخ مرگ و میر نوزادان در بدو تولد، درصد افرادی که به ایدز آلوده میشوند، نرخ مرگ ناشی از بیماریهای قلب و عروق و تنفسی و سرطان و دیابت، مرگ ناشی از آلودگی هوا و نیز مرگ ناشی از سوانح رانندگی اشاره کرد.
دسترسی به خدمات استاندارد برای زایمان و نیز دسترسی به واکسنهای لازم برای کودکان، از جمله شاخصهای دیگری است که در این بخش سنجیده میشود. امید به زندگی (متوسط سن مرگ) و بهزیستی هم به عنوان زیرمجموعهی معیار سوم مورد توجه قرار گرفتهاند.
-
معیار چهارم | دسترسی به آموزش با کیفیت
درصد افرادی که سواد خواندن و نوشتن دارند و نیز درصد کسانی که در دبستان ثبت نام کرده و تحصیل در مدرسه را به پایان رساندهاند تحت عنوان معیار چهارم (Quality Education) مورد توجه قرار میگیرند. حتماً دقت کردید که آموزش دانشگاهی در این بخش سنجیده نشده و به عنوان یک معیار کلیدی محسوب نمیشود.
-
معیار پنجم | برابری جنسیتی
از جمله شاخصهایی که در این بخش سنجیده میشود میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- چند درصد از پارلمان یک کشور را زنان تشکیل میدهند؟
- زنان در مقایسه با مردان چه سهمی در نیروی کار کشور دارند؟
- زنان در مقایسه با مردان، چند سال تحصیل میکنند؟ (~ آیا از فرصت تحصیل برابر بهرهمند هستند؟)
- چند درصد از زنان از اختیار کافی برای تنظیم خانواده (تصمیمگیری در مورد فرزندآوری) بهرهمند هستند؟
-
معیار ششم | دسترسی به آب تمیز و سرویسهای نظافتی و بهداشتی
این معیار نیاز به توضیح چندانی ندارد. برای سنجش و کمّی کردن آن، به این نکته توجه میشود که چند درصد جمعیت به آب تمیز و بهداشتی و همینطور توالت و حمام و سرویس بهداشتی دسترسی دارند.
البته در اینجا افراد و خانوادههایی شمرده میشوند که به صورت اختصاصی به توالت و سرویس بهداشتی دسترسی دارند (خدماتی که بین چند خانواده مشترک باشد، به عنوان عدم دسترسی به سرویس نظافت در نظر گرفته میشود). میزان استقرار و بهکارگیری سیستمهای تصفیهی فاضلاب نیز از جمله شاخصهای زیرمجموعهی معیار ششم است.
-
معیار هفتم | دسترسی به انرژی تمیز با قیمت مناسب
کلیدیترین شاخص در این بخش ، درصدی از جمعیت است که به برق دسترسی دارند. البته دسترسی به انرژی و تکنولوژی برای پختوپز هم اندازهگیری و سنجیده میشود. با توجه به اینکه «تمیز بودن انرژی» هم در اینجا مهم است، متوسط تولید دیاکسیدکربن (در مقایسه با کل برق تولیدی) هم به عنوان یک شاخص مورد توجه قرار میگیرد.
-
معیار هشتم | رشد اقتصادی و دسترسی به شغل شرافتمندانه
مهمترین شاخصها در گروه هشتم، رشد اقتصادی و نرخ بیکاری هستند. اما در کنار رشد اقتصادی و نرخ بیکاری به شاخصهای دیگری هم توجه میشود. از جمله اینکه چند درصد جمعیت یک کشور، قربانی بردهداری مدرن میشوند (بردهداری مدرن تعریف گستردهای دارد که از جمله مهمترین مصداقهای آن میتوان به وادار شدن به کار اجباری و ازدواج اجباری اشاره کرد).
شاید برایتان جالب باشد که یک سوال دیگر هم در سنجش رشد و توسعهی اقتصادی این است که: چند درصد از افراد بالای ۱۵ سال دارای حساب بانکی یا سرویس مالی اختصاص خودشان هستند؟
در ایران آخرین گزارش مربوط به این شاخص در سال ۲۰۱۷ ارائه شده و سازمان ملل هم در گزارش ۲۰۲۰ به همان اشاره کرده است: ۹۴٪ ایرانیان بالای ۱۵ سال به حساب بانکی و سرویسهای مالی اختصاصی دسترسی دارند.
-
معیار نهم | صنعت، نوآوری و زیرساختها
شاخصهایی که در گروه نهم کنار هم قرار گرفتهاند، متنوع هستند و میتوان گفت سبدی از شاخصهای غیرمرتبط و گوناگون تعریف شده است. ضریب نفوذ اینترنت (ثابت / موبایل) و متوسط رتبهی سه دانشگاه برتر کشور، از جملهی این شاخصها هستند (رتبهی دانشگاهها بر اساس گزارش Times سنجیده میشود ) تعداد مقالههای منتشر شده در کشور (به ازاء هر هزار نفر جمعیت) از جمله شاخصهای دیگری است که به عنوان معیاری از نوآوری و قدرت صنعتی در نظر گرفته شده است.
همانطور که همیشه شنیدهایم و انتظار داریم، در سنجش نوآوری و قدرت زیرساخت به این سوال هم پرداخته میشود که: چند درصد از GDP کشور، برای تحقیق و توسعه هزینه میشود؟
-
معیار دهم | کاهش نابرابری اقتصادی
برای سنجش نابرابری از شاخص جینی (Gini) استفاده میشود. شاخصی که با وجودی ضعفهایش و نقدهایی که به آن وارد است، طی چند دههی گذشته به عنوان فراگیرترین شاخص برای سنجش نابرابری اقتصادی مورد استفاده قرار میگیرد. یکی از مهمترین ضعفهای شاخص جینی این است که «رفاه نسبی» و «حداقل سطح زندگی» در آن منعکس نمیشود.
مثلاً شاخص جینی ایران و آمریکا بسیار به هم نزدیک است (۴۱.۷ برای ایران و ۴۳.۴ برای آمریکا) و بر اساس این شاخص، وضعیت نابرابری اقتصادی در این دو کشور مشابه است. اما میدانیم که وضعیت اقتصادی دو کشور را به سختی میتوان «مشابه» در نظر گرفت.
-
معیار یازدهم | شاخصهای پایداری شهرها
شاید انتظار داشته باشید که مجموعهی گستردهای از شاخصها در این حوزه مورد سنجش و بررسی قرار بگیرند. اما شاخصهای کلیدی در این زمینه بسیار محدود هستند. البته تعداد اهدافی که تعریف شده زیاد است . اما برای بسیاری از آنها شاخص کمّی قابل سنجش ارائه نشده است.
وجود آلایندهها در هوا، دسترسی به آب لولهکشی شهری و رضایت از حمل و نقل عمومی از جمله فاکتورهایی هستند که پایداری شهری بر اساس آنها سنجیده میشود. اهمیت وضعیت پایدار در شهرها از این جهت است که در حال حاضر نیمی از جمعیت جهان در شهرها زندگی میکنند و پیشبینی میشود که تا سال ۲۰۵۰، دو سوم جمعیت جهان شهرنشین باشند.
-
معیار دوازدهم | تولید و مصرف مسئولانه
در اینجا منظور از «مسئولانه» مسئول بودن در برابر محیط زیست است. به همین علت، تولید زباله، اتلاف انرژی برق و تولید ترکیبهای نیتروژن و نیز دیاکسید گوگرد از جمله شاخصهایی هستند که مورد توجه قرار میگیرند. سازمان ملل برآورد کرده که اگر تمام مردم جهان حاضر شوند به جای لامپهای عادی به سراغ لامپهای کممصرف و با راندمان بالا بروند، حدود ۱۲۰ میلیارد دلار در سال صرفهجویی میشود.
به بعضی نکات دیگر هم در این حوزه اشاره شده است. مثلاً اینکه حدود یک سوم غذای تولید شده در جهان (حدود ۱.۳ میلیارد تن با ارزش حدود ۱۰۰۰ میلیارد دلار) در نهایت به سطل زبالهها میرسد و تولیدکنندگان (با توجه به فرایند حمل و نقل و لجستیک) و مصرفکنندگان (با مدیریت خرید و بهینهسازی الگوی مصرف) میتوانند این حجم را کاهش دهند.
اما به هر حال، با وجود تمام این آمارها و گزارشها، در نهایت شاخصهای سنجش «تولید و مصرف مسئولانه» محدود هستند و برای سنجش و کنترل بسیاری از این مشکلات، شاخصهای شفافی تعریف نشده است
-
معیار سیزدهم | توجه به تغییرات اقلیمی
مطرحترین شاخص در این حوزه، دیاکسیدکربن تولیدی کشورهاست. البته در اینجا منظور صرفاً دیاکسیدکربن تولیدشده ناشی از مصرف سوخت و فعالیتهای صنعتی نیست. بلکه دیاکسید کربنی که در قالب واردات کالا و خدمات و نیز صادرات سوختهای فسیلی تولید میشود هم مدنظر است. همانطور که میتوانید حدس بزنید با توجه به اینکه کشور ما از جمله صادرکنندهی سوختهای فسیلی است، در این شاخص اوضاع چندان خوبی نداریم (هر چند در نهایت سوختهای صادرشدهی ما در نقاط دیگری از کرهی زمین مصرف میشوند، اما به هر حال، همه روی یک سیاره زندگی میکنیم).
-
معیار چهاردهم | زندگی زیر آب
مهمترین شاخصی که در این حوزه مورد سنجش قرار میگیرد، تلاش برای حفظِ تنوع گونههای زیستی در آب دریاها و اقیانوسهاست. طی سالهای اخیر زیاد دربارهی صید ماهی به روش ترال (کفروبی) شنیدهایم. خصوصاً از زمانی که چینیها به این شکل از صیادی در خلیجفارس پرداختهاند.
از آنجا که صید به این شیوه میتواند به بستر اقیانوسها آسیب بزند و به زیست بخشی از گونهها آسیب برساند، در بخش زندگی زیر آب، میزان صید ترال به صورت جداگانه سنجیده و کنترل میشود (و از کشورها انتظار میرود که استفاده از این شیوه را محدود کنند).
-
معیار پانزدهم | زندگی روی زمین
در اینجا هم بحث اصلی، حفظ تنوع زیستی است. طبیعتاً وضعیت گونههای رو به انقراض هم در این حوزه مورد توجه قرار میگیرد. یکی از شاخصهای دیگر این است که به طول متوسط طی پنج سال اخیر، چند درصد از جنگلها به طور کامل از بین رفتهاند. شاید برایتان جالب باشد که در آخرین گزارشی که ایران در سال ۲۰۱۸ منتشر کرده و مبنای گزارش UNDP هم قرار گرفته، ادعا شده که این شاخص ۰٪ است (= طی ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۸ هیچ بخشی از جنگلها به شکل دائمی از بین نرفته است).
-
معیار شانزدهم | صلح، عدالت و وجود نهادهای موثر
برخی از شاخصهای مورد بررسی در این حوزه به شرح زیر هستند:
- آزادی مطبوعات
- میزان صادرات سلاحهای متعارف
- شاخص ادراک مردم از فساد موجود در کشور
- توجه به حقوق مالکیت
- درصدی از مردم که احساس میکنند پیادهروی شبانه در شهر یا محل زندگیشان امن است و خطری ندارد (در سال ۲۰۱۹ عدد ۷۱٪ به عنوان مقدار این شاخص گزارش شده است)
- درصد کودکان زیر پنج سال که تولد آنها به شکل رسمی ثبت شده و از حقوق شهروندی بهرهمند هستند
- نرخ خودکشی
- تعداد زندانیانی که بدون صدور حکم در زندان به سر میبرند
-
معیار هفدهم | تقویت ابزارهای اجرا و همکاری جهانی برای توسعهی پایدار
در این شاخص به این سوال پرداخته میشود که چند درصد از GDP کشور در قالب درآمد دولتی در اختیار دولت قرار دارد (دولت چقدر کوچک / بزرگ است). همچنین به این نکته توجه میشود که چند درصد GDP یک کشور برای آموزش و بهداشت هزینه میشود. تبدیل شدن یک کشور به بهشت فرار از مالیات هم یک امتیاز منفی در حوزهی توسعهی پایدار محسوب میشود.
استراتژیهای دستیابی به توسعه پایدار
ایجاد تعادل میان رشد و حفاظت از محیط زیست
دستیابی به توسعه پایدار نیازمند اجرای استراتژیهای جامع و چندجانبه است که به ایجاد تعادل میان رشد اقتصادی، عدالت اجتماعی و حفاظت از محیط زیست کمک میکند. یکی از این استراتژیها، بهکارگیری فناوریهای سبز و نوآورانه است که میتواند به بهینهسازی مصرف منابع و کاهش آلودگی کمک کند.
همچنین، سرمایهگذاری در انرژیهای تجدیدپذیر مانند انرژی خورشیدی و بادی نه تنها به کاهش وابستگی به سوختهای فسیلی کمک میکند، بلکه فرصتهای شغلی جدیدی نیز ایجاد مینماید. علاوه بر این، ترویج آموزش و آگاهی عمومی در زمینه توسعه پایدار و تشویق جوامع به مشارکت فعال در تصمیمگیریها از دیگر استراتژیهای مؤثر در این زمینه به شمار میآید.
استراتژیهای مشارکتی و سیاستگذاریهای پایدار
استراتژیهای دستیابی به توسعه پایدار همچنین شامل سیاستگذاریهای مؤثر و مشارکتی است که تمامی ذینفعان، از جمله دولتها، بخش خصوصی و جوامع محلی را در بر میگیرد. ایجاد قوانین و مقررات حمایتی که بر اصول توسعه پایدار تأکید دارند، میتواند به تشویق کسبوکارها و سرمایهگذاران برای اتخاذ رویکردهای پایدار کمک کند.
همچنین، همکاریهای بینالمللی و تبادل تجربیات و دانش میان کشورها میتواند به تسریع در رسیدن به اهداف توسعه پایدار کمک نماید. از سوی دیگر، ارزیابی و پایش مستمر پیشرفتها و چالشهای موجود، به شناسایی نقاط قوت و ضعف و بهبود استراتژیهای موجود کمک میکند. به این ترتیب، با ترکیب این استراتژیها، میتوان به سمت دستیابی به توسعه پایدار حرکت کرد و آیندهای بهتر برای نسلهای آینده فراهم آورد.
اهمیت توسعه پایدار در قرن 21
توسعه پایدار در قرن 21 به عنوان یک ضرورت اجتنابناپذیر برای حفظ منابع طبیعی و بهبود کیفیت زندگی انسانها مطرح شده است. با افزایش جمعیت، تغییرات اقلیمی و کاهش منابع طبیعی، نیاز به اتخاذ رویکردهای پایدار بیش از پیش احساس میشود. این مفهوم نه تنها به حفظ محیط زیست کمک میکند، بلکه به ایجاد فرصتهای اقتصادی و اجتماعی جدید نیز میانجامد.
در دنیای امروز، کسبوکارها و دولتها به دنبال راهکارهایی هستند که به کاهش اثرات منفی بر محیط زیست و بهبود رفاه اجتماعی منجر شود. اهمیت توسعه پایدار همچنین در پاسخ به چالشهای جهانی مانند فقر، نابرابری و بحرانهای زیستمحیطی نمایان میشود. از این رو، سرمایهگذاری در پروژههای پایدار و ارتقاء آگاهی عمومی در این زمینه میتواند به ایجاد یک آینده بهتر و پایدارتر برای نسلهای آینده منجر شود.
در نهایت، توسعه پایدار به عنوان یک چارچوب کلیدی برای تحقق اهداف جهانی مانند اهداف توسعه پایدار (SDGs) شناخته میشود و نقش بسزایی در شکلدهی به سیاستها و برنامههای جهانی در قرن 21 ایفا میکند.
نتیجهگیری و چشمانداز آینده توسعه پایدار
اگر کمی شاخصها را مرور کنید و در سایت UNDP هم بچرخید و گزارشها را بخوانید، به نتیجه میرسید که بخش قابلتوجهی از این هدفگذاریها با توجه به اصول و مبانی اقتصاد لیبرال تعیین شدهاند. به همین علت کسانی که گرایش اقتصادی چپ دارند، از بزرگترین منتقدان این الگوی هدفگذاری محسوب میشوند . از جمله نقدهای دیگری که مطرح است، قابلسنجش نبودن بسیاری از معیارهاست. منتقدان همچنین تأکید دارند که اگر این معیارها قابل سنجش باشند نیز، اندازهگیری آنها از دقت کافی برخوردار نخواهد بود.
این نکته هم در میان منتقدان مورد توجه قرار گرفته که نمیتوان اهداف توسعهای همهی کشورها را از یک جنس و به یک شیوه تعریف کرد. کشورهای کمترتوسعهیافته و در حال توسعه، دغدغههای متفاوتی نسبت به کشورهای توسعهیافته دارند و نمیتوان «توسعهی پایدار» را برای همهی این کشورها بر اساس یک متر و معیار یکسان سنجید. حتی اگر فرض کنیم که چنین چیزی امکانپذیر است، اولویتهای کشورها میتواند متفاوت باشد.
اما بزرگترین نقدی که معمولاً از طرف اقتصاددانها و نظریهپردازان چپ ( به SDG هدفگذاری توسعهی پایدار) وارد میشود، یک ایراد بنیادی است که حداقل به عنوان یک نرمش فکری بد نیست به مطالعه دربارهی آن بپردازید. این منتقدان معتقدند که قلبِ هدفگذاری توسعهای، تعیین نرخ رشد اقتصادی است. در واقع، سیاست اقتصادی لیبرال، رستگاری و رفاه و حذف فقر و کاهش تبعیض و نابرابری و رسیدن به یک جهان ایدهآل را در پسِ «رشد اقتصادی» میبیند. در حالی که چنین مسیری، حتی به فرض امکانپذیر بودن، بسیار کُند است.
منتقدان میگویند که چارهی حل مشکلات جهان، رشد اقتصادی نیست، بلکه تلاش برای باز توزیع منابع و فاصله گرفتن از اصولی است که طی دهههای اخیر در قالب جهانیسازی رواج یافته است. مثلاً اگر سازمانهایی مثل تجارت جهانی کمرنگتر شده و دیوارهای اقتصادی (در قالب تعرفه گمرکی و مالیات و …) بلندتر شود، از کشورهای ضعیف بهتر حمایت خواهد شد. بنابراین میتوان گفت که منتقدان، این نوع تعریف شاخصها را تزریق تلویحی الگوی فکری اقتصاد و سیاست لیبرال به کشورها میدانند.
توسعه پایدار و اعتباربخشی، همافزایی برای بهبود کیفیت خدمات درمانی